شفق؛ یادداشت-زهرا نصیری*؛ در سال ۲۰۲۲، ناتواعلام کرد که بودجه دفاعی اروپا را به دلیل «تهدید روسیه» ۱۰ درصد افزایش داده است. این درحالی است که امروز، دادههای سازمان تجارت جهانی (WTO) نشان میدهد که صادرات نفت روسیه به اتحادیه اروپا در سال ۲۰۲۳ نسبت به ۲۰۲۱، ۳۴درصد کاهش یافته، در حالی که صادرات گاز این کشور به چین ۲ برابر شده است. این تحولات، نشانگر یک تغییر پارادایم در روابط بینالملل است: جنگ سرد مبتنی بر ایدئولوژی مرده و رقابت اقتصادی با محوریت کنترل منابع زنده است.
در دهههای گذشته، جهان شاهد تقابل سنتی میان ایالات متحده و روسیه بود، اما امروز نشانههایی از یک تحول بنیادین در حال ظهور است. اقتصاد به سلاح اصلی قدرت در قرن ۲۱ تبدیل شده و این بار، رقابت نه بر سر ایدئولوژی یا موشکهای هستهای، بلکه بر سر کنترل زنجیره تأمین، منابع طبیعی، و بازارهای جهانی است. در این میان، یک پرسش کلیدی مطرح میشود: آیا شاهد شکلگیری یک اتحاد استراتژیک بین واشنگتن و مسکو هستیم که میخواهد قواعد بازی جهانی را بازنویسی کند؟ برخلاف گفتمان رایج درباره «جنگ سرد جدید» واقعیت این است که جهان وارد فاز جدیدی شده است. آمریکا، با موقعیت جغرافیایی منحصربهفرد میان دو اقیانوس، دیگر نیازی به درگیری نظامی مستقیم با روسیه نمیبیند. در عوض، تمرکز آن بر مهار رقبای اقتصادی است که میتوانند هژمونی دلار و فناوریهای پیشرفته آن را تهدید کنند. چین با قدرت تولیدی بیهمتا و طرحهای توسعه جهانی و اتحادیه اروپا با بازار یکپارچه و جاهطلبی برای استقلال ژئوپلیتیک.
ترامپ، روسیه و استراتژی «تقسیم و حکومت»
دونالد ترامپ، به عنوان نماد سیاستهای پراگماتیستی آمریکا، در دوران ریاستجمهوری خود نشان داد که میتواند با دور زدن تنشهای تاریخی، از روسیه به عنوان یک اهرم اقتصادی استفاده کند. روسیه، با داراییهای کلیدی مانند چهل درصد از منابع گاز طبیعی جهان، ذخایر عظیم نفت، و معادن کمیاب (مانند پالادیوم و نیکل)، نه تنها یک شریک تجاری جذاب است، بلکه میتواند به ابزاری برای تضعیف رقبا تبدیل شود.
نزدیکی آمریکا به روسیه، اتحادیه اروپا را در معرض خطر وابستگی انرژی به مسکو قرار میدهد. اروپا که هنوز از شوک قطع گاز روسیه پس از جنگ اوکراین رنج میبرد، با تداوم این اتحاد، مجبور است بین امنیت انرژی و همسویی با واشنگتن یکی را انتخاب کند. اگر روسیه تحت فشار آمریکا، صادرات مواد خام خود به چین را محدود کند، پکن با بحران تأمین منابع مورد نیاز صنایع عظیمش روبرو میشود. چین که هماکنون بیش از ۱۵٪ نفت خود را از روسیه وارد میکند، در صورت قطع همکاری مسکو، مجبور به روی آوردن به منابع گرانقیمتتر (مانند خاورمیانه) خواهد شد که هزینههای تولید و رقابتپذیری آن را افزایش میدهد.
قطببندی نوین: آمریکا-روسیه در مقابل چین-اروپا؟
این استراتژی میتواند به شکلگیری یک نظم دو قطبی جدید منجر شود:
۱. قطب آمریکا-روسیه: تمرکز بر تامین امنیت منابع طبیعی و مهار رقبا از طریق اتحادهای غیرمتعارف.
۲. قطب چین-اروپا: تلاش برای حفظ زنجیره تأمین از طریق دیپلماسی چندجانبه و سرمایهگذاری در فناوریهای جایگزین (مانند انرژی سبز).
اما این سناریو با چالشهای جدی روبهروست: اروپا ممکن است برای کاهش وابستگی، به سمت تقویت همکاری با چین حرکت کند (مانند توافق سرمایهگذاری ۲۰۲۰ اتحادیه اروپا و چین). روسیه نیز به دلیل نیاز به فناوری و سرمایه، نمیتواند به طور کامل به آمریکا اعتماد کند و احتمالاً به دنبال حفظ تعادل بین شرق و غرب خواهد بود.
جهان در میانه یک شطرنج ژئواکونومیک
اگر این استراتژی به نتیجه برسد، جهان شاهد بازتعریف کامل معادلات قدرت خواهد بود. اما موفقیت آن به عوامل پیچیدهای وابسته است: توانایی آمریکا در حفظ اتحاد شکننده با روسیه علیرغم اختلافات تاریخی .پاسخ هوشمندانه چین و اروپا به این بازی (مانند ایجاد اتحادهای متقابل یا توسعه منابع جایگزین)، تحولات فناوری (مانند انرژی هستهای همجوشی یا معادن فضایی) که ممکن است ارزش مواد خام را کاهش دهد .این سناریو نه تنها آینده اقتصاد جهانی، بلکه ثبات سیاسی قرن ۲۱ را نیز تعیین خواهد کرد.
*پژوهشگر دکتری روابط بین الملل
انتهای پیام/