شفق خبر؛ جابر خرمنیا، یادداشت: یک روز از یک پژوهشگر تاریخ معاصر که برای برنامهی دفاع همچنان باقی است به قزوین آمده بود، پرسیدم در ماجرای مجاهدین خلق، موضوعی هست که در مورد آن به پاسخ نرسیده باشید؟ گفت من هرگز نتوانستم درک کنم مسعود رجوی چگونه توانست منافقین را برای جنگ با سرزمین خودشان توجیه کند، در واقع نتوانستم درک کنم چگونه مجاهدین خلق وجدان خودشان را قانع کردند که به خاطر دشمنی با جمهوری اسلامی علیه ملت و خاک خودشان و دوشادوش سربازان کشور متجاوز بجنگند.
امروز از آنچه در زمین مسابقه رخ داد ناراحت شدم. قلبمان از این باخت گرفت مثل همیشه که از باخت تیم ملی گریستیم و با پیروزی و افتخارش به اوج شادی و غرور رسیدیم. همان اندازه هم از دو گلی که آقا مهدی زد ته دلمان شاد شدیم. این تجربه هم رفت جزو تاریخ، مثل همهی روزهای تلخ و شیرینی که با تیم ملی کشورمان داشتیم و با آن زندگی کردیم.
یکی از دوستانم به تمسخر گفت به تو فشار آمد؟ گفتم با افتخار بله. از اینکه به حب وطن و برای ناراحتی از باخت تیم ملی کشورم به قلبم فشار آمد و بغض کردم افتخار میکنم. مگر حب وطن غیر از ایمان است. ما به این اشک ریختنهایمان برای باخت تیم ملی کشورمان هم افتخار میکنیم.
وقتی غبار این هیجانات فروکش کند، وقتی مثل پروژهی اول که حذف تیم ملی از جام جهانی بود، پروژهی دومی که ساخته پرداختهی تروریسم رسانهای است برای حذف نمادهای وحدت بخشِ وجوه مشترک ملت ایران، شکست بخورد و تمام شود…وقتی یک سال، دوسال، سه سال که بگذرد؛ آنهایی که در جو و هیجان فضای مجازی برای انگلیسیها کف زدند، در برابر وجدانشان چه حالی خواهند داشت؟
یک تیم، یک پرچم، یک سرود…. ما ایرانیم
انتهای پیام/